مریم جلالوندمریم جلالوند

تازه ترین اشعار

  • ورای عشق
  • ورای عشق
    ادامه...

  • می‌خواهم تو را
  • می‌خواهم تو را
    ادامه...

  • پدرسوخته
  • پدرسوخته
    ادامه...

  • خدا با ما نیست
  • خدا با ما نیست
    ادامه...

  • ای اهالی سیاست
  • ای اهالی سیاست
    ادامه...

  • قدم ماه
  • قدم ماه
    ادامه...

  • شب دلداده با دلدار
  • شب دلداده با دلدار
    ادامه...

  • یلدا
  • یلدا
    ادامه...

  • شرط بلاغ
  • شرط بلاغ
    ادامه...

  • شرط بلاغ
  • شرط بلاغ
    ادامه...

  • میِ جانانه
  • میِ جانانه
    ادامه...

  • بوی خون
  • بوی خون
    ادامه...

  • دل بی عقل
  • دل بی عقل
    ادامه...

  • یاد
  • یاد
    ادامه...

  • قرارمان چه بود
  • قرارمان چه بود
    ادامه...

  • می‌ بنوش
  • می بنوش
    ادامه...

  • دوباره آسمان رنگی دگر دارد
  • دوباره آسمان رنگی دگر دارد
    ادامه...

  • مردی که من دوستش دارم
  • مردی که من دوستش دارم
    ادامه...

  • معجزه
  • معجزه
    ادامه...

  • صبح و ظهر و عصر و شام
  • صبح و ظهر و عصر و شام
    ادامه...

  • تو را کشتم
  • تو را کشتم
    ادامه...

  • بنوش
  • بنوش
    ادامه...

  • فکر میکنم
  • فکر میکنم
    ادامه...

  • باید بروم
  • باید بروم
    ادامه...

  • خوب میدانم
  • خوب میدانم
    ادامه...

  • فاصله
  • فاصله
    ادامه...

  • آه باران
  • آه باران
    ادامه...

  • تثور
  • تصور
    ادامه...

  • انسان
  • انسان
    ادامه...

  • من اول از لبانِ تو
  • من اول از لبانِ تو
    ادامه...

  • شرط می‌بندم
  • شرط می‌بندم
    ادامه...

  • بخواب روی سینه‌ام سکوت را جواب کن
  • بخواب روی سینه‌ام سکوت را جواب کن
    ادامه...

  • مصاحبه با شبکه خبری کرج رسا
  • مصاحبه با شبکه خبری کرج رسا
    ادامه...

  • دعوت به مهمانی
  • دعوت به مهمانی
    ادامه...

  • شوق دیدار
  • شوق دیدار
    ادامه...

  • بر در خانه‌ای از راز فراوان..
  • بر در خانه‌ای از راز فراوان...
    ادامه...

  • دیگر هیچ چیزی مانع من نمی‌شود
  • دیگر هیچ چیزی مانع من نمی‌شود
    ادامه...

  • تو را امروز می‌خواهم به فرداها امیدی نیست
  • تو را امروز می‌خواهم به فرداها امیدی نیست
    ادامه...

  • هیچ چیزی در جهان ما تماشایی نبود
  • هیچ چیزی در جهان ما تماشایی نبود
    ادامه...

  • امروز هم روزِ دیگری‌ست
  • امروز هم روز دیگری‌ست
    ادامه...

  • ترسم که در این هوس بمیرم زیرا
  • ترسم که در این هوس بمیرم زیرا
    ادامه...

  • بوی باران با خودش آورده پیغامی زدوست
  • بوی باران با خودش آورده پیغامی ز دوست
    ادامه...

  • گذر میکنم از فاصله
  • گذر میکنم از فاصله
    ادامه...

  • شاید دیگر نوبت آن رسیده باشد
  • شاید دیگر نوبت آن رسیده باشد
    ادامه...

  • من به این دنیا برای دوست داشتن تو آمده‌ام
  • من به این دنیا برای دوست داشتن تو آمده‌ام
    ادامه...

  • لعنت به انتظار این حالت مخوف
  • لعنت به انتظار این حالت مخوف
    ادامه...

  • در شروع شرحِ مستی با تو همبستر شدم.
  • در شروع شرحِ مستی با تو همبستر شدم
    ادامه...

  • تو را نمیدانم
  • تو را نمیدانم
    ادامه...

  • بستری آغشته از عطر هوس انداختم
  • بستری آغشته از عطر هوس انداختم
    ادامه...

  • عشق راهی تا نجات آدمی‌ست
  • عشق راهی تا نجات آدمی‌ست
    ادامه...

  • اقرار میکنم به بوسیدنت
  • اقرار میکنم به بوسیدنت
    ادامه...

  • خواستم تا رفع دلتنگی کنم با می نشد
  • خواستم تا رفع دلتنگی کنم با می نشد
    ادامه...

  • ما طایفه‌ای زنده‌کُش و مرده‌پرستیم
  • ما طایفه‌ای زنده‌کُش و مرده‌پرستیم
    ادامه...

  • امروز به زور ساز فرا بزنید
  • امروز به زور ساز فردا بزنید
    ادامه...

  • من دلم تنگ شده فاجعه را می‌فهمی
  • من دلم تنگ شده فاجعه را می فهمی
    ادامه...

  • راهی به مقصدی نامعلوم
  • راهی به مقصدی نامعلوم
    ادامه...

  • با خاطره‌هایش همه عمرم سپری شد
  • با خاطره‌هایش همه عمرم سپری شد
    ادامه...

  • حرف دارم بیا کنارم باش
  • حرف دارم بیا کنارم باش
    ادامه...

  • عاشقی
  • عاشقی
    ادامه...

  • دیشب دوباره آمدی وقتی دلم بی‌تاب بود
  • دیشب دوباره آمدی وقتی دلم بی‌تاب بود
    ادامه...

  • قسمت من نشد از کوچه‌ی تو رد بشوم
  • قسمت من نشد از کوچه‌ی تو رد بشوم
    ادامه...

  • کوتاهیِ عمر اگرچه محنت باشد
  • کوتاهیِ عمر اگرچه محنت باشد
    ادامه...

  • از بوی تنش مستم از بوی تنش سرشار
  • از بوی تنش مستم از بوی تنش سرشار
    ادامه...

  • باخته‌ام
  • باخته‌ام
    ادامه...

  • اندیشه‌ی خیس
  • اندیشه‌ی خیس
    ادامه...

  • تزویر
  • تزویر
    ادامه...

  • عاشقی
  • عاشقی
    ادامه...

  • نفس عشق
  • نفس عشق
    ادامه...

  • کار خیر
  • کار خیر
    ادامه...

  • کار خیر
  • کار خیر
    ادامه...

  • کار خیر
  • کار خیر
    ادامه...

  • کار خیر
  • کار خیر
    ادامه...

  • مثنوی
  • جدال عقل و دل
    ادامه...

  • اولین لحظه‌ی دیدار ترا بوسیدم
  • اولین لحظه ی دیدار،ترا بوسیدم
    مثل یک آدم بیمار،ترا بوسیدم

    بین جمعیت هشیار در آن شهر بزرگ
    تکیه دادیم به دیوار،ترا بوسیدم

    در میان چمنی سبز نشستیم دوتا
    زل زدم بر تو و بسیار ترا بوسیدم

    سایه ات روی من افتاد در آن تنهایی
    زیر خوشبختی آوار ترا بوسیدم

    آه ای لذت تکرار هزاران بوسه
    لحظه ها رفت و به تکرار ترا بوسیدم

    ترسی از طعنه ی رسوا شدنم هیچ نبود
    همچو حلاج ،سر دار ترا بوسیدم

    لذتی با نفس گرم گناه آلوده
    خارج از قاعده هربار ترا بوسیدم

    ننگ عشق است اگر صحبت هنجار شود
    توی محدوده ی هنجار ترا بوسیدم

    بین ما عشق نمایانگر زیبایی بود
    یاد آن لحظه که بسیار ترا بوسیدم

    چون ردیف غزلم در پی بوسیدن بود
    لب هر قافیه انگار ترا بوسیدم

    تویی آن لذت نایاب که در آغوشت
    گم شدم با تب سرشار ترا بوسیدم
    مریم‌جلالوند
    ادامه...

  • تو دیگر به خانه‌ی من نخواهی آمد
  • تو دیگر به خانه‌ی من نخواهی آمد
    ادامه...

  • بهاریه ۱۴۰۱
  • خبر: 1210312 ۱۴۰۰/۱۲/۲۹ ۰۸:۵۴:۴۵  A 

    خانه|فرهنگ و هنر|کتاب و اندیشه

    بهار اینجا پر از بوی شکفتن‌هاست



    در آستانه بهار و نوروز، شاعران در وصف بهار اشعار خود را سروده‌اند و یکی از این ترانه سراها مریم جلالوند است.
    به گزارش خبرنگار ایلنا، مریم جلالوند (شاعر و ترانه‌سرا) در آستانه بهار و در وصف بهار آورده است: 
    بهار اینجا پر از بوی شکفتن‌هاست
    ولیکن من دلم تنهاست
    به تنهایی آن کوهی که زیرِ بارِ تنهایی 
    غریب و سخت پابرجاست
    تو را می‌جویم از باران
    تو را می‌جویم از سایه
    تو را می‌جویم از شب‌های خوشحالی
    تو را می‌جویم از اسرارِ تنهایی
    کجایی عطرِ لیلایی
    بیابان از جنون سرشار
    شبیهِ زادگاهِ من
    و این عیدی که در راه است
    پُر است از اشک و آهِ من
    اگر می‌شد ببوسم روی زیبایت
    در این تحویلِ سالِ نو
    یقین با آب می‌گشتم زلال و همرهِ دریا
    ولی از هم جدا هستیم
    من اینجایم تو هم آنجا
    من اینجا در عزای عیدِ امسالم
    تو را آنجا نمی‌دانم 
    بهاری هست عیدی هست یاری هست
    و یا اینکه سراسر پوچِ پندار است 
    تمامِ ماجرای ما
    به هر صورت اگر عیدی به پا باشد
    تو را بادا مبارک عید
    به امید همان روزی
    که باشد با تو دیداری
    نسیم و بادِ نوروزی
    به صحراها دَمَد یکسر
    هم از اول، هم از آخر
    تو باشی یارِ یکدل در بهاری جاودانی‌تر
    چراغِ روشن شبها به دیدارِ تو مغرور است
    دلم همچون چراغی مُرده رنجور است
    نسیم آرامشِ خود را در این صحرا نمی‌جوید
    کسی از تو به من چیزی نمی‌گوید
    کجای آن جهان هستی
    بگو آنجا زمین سبز است
    بگو عیدانه در راه است
    شب از نسلِ کدام ماه است
    زِ فروردین اگر باشد 
    شکوفه باز می‌رقصد
    زمین آبِ روان دارد
     به بوی عطرِ نابِ عشق
    جهان صد دل جوان دارد
    مرا گرچه بهار آمد 
    ولی بی‌تو بهاری نیست
       یاری نیست 
       به شب‌هایی که می‌نالم زِ تنهایی
    بدونِ تو نشان از غمگساری نیست
        فلک آبستنِ باران
    جهان در کفِ عیاران
         می و جام و شرابی روشن از خورشید
    در این ایامِ شادی و در این صحرای سبزِ عید
    مبارک باشد این ایام 
    دلِ شاد و لب خندان 
       برای تک تکِ یاران 
    تمنا می‌کنم از نم‌نمِ باران
          در این ایامِ خوشحالی
         که من همچون عزاداران 
        به دنبالِ تو می‌گردم
        تو ای لیلای شیرینم
       بیابان‌دارِ مجنونم 
          که شاید لحظه‌ای اندک 
       شود پیشِ تو بنشینم 
    بگویی رازِ خود بارِ دگر در گوش من، تا من 
    جوان گردم و شادی طی کند با من 
      تمامِ روز و شب‌ها را 
    مبارک باد این ایام
    بکامِ عاشقان بادا
    بهار و وصلِ دلداران


    لینک کوتاه:
    https://www.ilna.news/fa/tiny/news-1210312

    مریم جلالوندبهاریه
    ادامه...

  • نشانه تسلیم
  • دستهایم را به نشانه ی تسلیم بالا بردم
    دلم لرزید
    افتادم
    تمامِ وزنِ زمین روی من افتاد
    تاب نیاوردم
    دلم آه کشید
    چشمانم سوخت
    بوی دود می آمد
    و باد گریه می کرد
    و درخت عزا گرفته بود
    زمستان بود
    بوی چک چکِ ناودان زمین را به خاطراتِ اندوهبارِ غمگینِ آهنگی یاس آلود مبدل ساخته بود
    خودم را به دریای یخی آنسوی حقیقت رساندم
    از عشق لبریز بودم
    از حقیقت سرشار
    اما کسی نبود
    حتی پرنده ای نبود
    تا با او قسمت کنم دلخوشیِ کوچکم را،
    چشمم به دور دستهای آنسوی دهکده ای گِلی که مشوشِ از راز بود افتاد
    بوی عطر گُلی به مشامم رسید
    و دیواری به من تعارف کرد که به او تکیه کنم
    و کمی دردِ شانه هایم را به جویبار قصه های ملول بسپارم
    دستانم را شستم
    چشمهایم از عطشِ تماشا به غربت ساقه های هرزِ تهیدست رسیدند
    روی آب به غمناکیِ پوچِ پرستویی که جفتش را در حادثه ای کوچک به خاک سپرده بود نگرستیم
    و دیدم زمین از حوادث خوب خالی است
    و دیدم تمامِ پنجره های دنیا فریاد می زنند
    و تمامِ درها به روی آزادیِ مشروط باز هستند
    دستهای سالمِ ابر با سخاوت به سمت برگ های سبز منقش قطره می پاشید
    هجومِ پرنده ها روی درختانِ باردار
    سکوتِ معنی دارِ خورشید
    رقصِ شورانگیزِ باد
    و چشمهای جستجوگرِ من
    همه به دنبالِ نگاهی آشنا بود
    نگاهی که از عشق بر می خواست
    و تفسیرش از نگریستن تنها دوست داشتنی عمیق بود
    لا به لای تمام حرف ها چیزی نهفته بود
    که کسی جز من قدرتِ درک آن را نداشت
    من می دانستم
    پایم درگیرِ گل و لای یک حسِ عمیق است
    من می دانستم باد هم رفیقِ خوبی نیست
    من می دانستم کاه بی وزن است
    و سنگ با شیشه هیچ نسبتی ندارد
    آبِ جویبار بی هدف می دوید
    و سنگریزه ها از جایشان تکان نمی خوردند
    این حقیقتی آشکار را فریاد می زد
    بیهودگی از جسمِ فرتوتِ زمان به جانِ لحظه ها افتاده بود
    چشمه ها طغیان کردند
    دریچه ها بسته شدند
    شب بود
    و اسرارِ نور در حبسِ حجره ای تاریک چشم به آینده دوخته بود
    چیزی تکان می خورد
    هیکل منحوسِ تفکر بود
    در آن آبادیِ غارت شده
    کسی چه می دانست
    یک آدمِ مست سرگردان نیمه های شب
    از روزنِ هبوطِ جاهلیت چه چیزی را جستجو می کند
    پیاده ای دیدم که زینِ اسب حمل می کرد
    و به پچِ پچِ سایه ها گوش می داد
    حقیقتی دیدم که از پنجره ها فرار می کرد
    و به دستانِ چاه پناه برده بود
    رازهای بی تکیه گاه از دهانِ رفاقت راهِ خروج را یافتند
    توهم های بی حاصل به شهری جنگ زده رسیدند
    و در میانِ اجساد به دنبال قربانیان خود می گشتند
    تمام رنگ ها سپید شدند
    و دنیا به یکرنگیِ مشوشی رسید
    قاتلانِ حماسه ها از خواب پریدند
    و قیام کردند علیهِ حقیقت
    اینها همانهایی بودند که پرچمِ صلح را بالا بردند و ریا شعار اصلی شان بود
    صلح در نگاه آنها دروغین بود
    و خطِ آنها شکستگیِ مفرطی داشت
    قنوت توجهی بود که با طمع همبستر بود
    سجده عاملی بود برای بهبود شرک و تسلیمِ رقیب
    خواب های حریصِ زهد به تعابیرِ بلندِ ایمان رسید
    بار دیگر چشم بستم
    به خواب رفتم
    عمیق شمردم نفس هایم را
    اولِ راه بودم
    و کسی نبود که بدرقه ام کند به سمتِ زلالی،
    بیابان بود و دیگر هیچ
    تنها اجسادِ سپیدِ رقصان بودند
    که چشمهایم را به شهری وسیع دعوت می کردند
    حیرانیِ من به سمتِ بادهای مخالف بود
    نسیم حرفی برای گفتن
    و وزنی برای ماندن نداشت
    طوفان به گردباد دستور حمله داده بود
    کسی داشت به این حماسه ها می خندید
    و جایی دیگر کسی داشت می مُرد
    و تعدادی به حیرانی در گوشه ای حزین افتاده بودند
    آنگاه زیر آوارِ فکر به خواب فرو رفتم
    و دستِ کسی را که دوست داشتم در خواب فشردم
    بی آنکه به ادامه ماجرا فکر کنم
    خواب زیباترین هدیه اش بی تحرکی در دنیای وحشیِ حوادث است
    به خواب پناه می برم به هنگام طغیانِ حزن،
    درمانی جز این نیست پرنده ی دور افتاده از آشیانه را
    لانه ای دیگر خواهم ساخت
    و به پروازی بلندتر فکر خواهم کرد.
    مریم جلالوند
    ادامه...

  • سپید
  • سپید
    ادامه...

  • باد من را برد
  • باد من را برد
    ادامه...

  • ساختم
  • ساختم
    ادامه...

  • به تو وابسته ترینم
  • به تو وابسته ترینم
    ادامه...

  • معلوم نشد
  • معلوم نشد
    ادامه...

  • تو را نزدیک می بینم
  • تو را نزدیک می بینم
    ادامه...

  • او شروع کرد
  • او شروع کرد
    ادامه...

  • بیزار
  • بیزار
    ادامه...

  • عرصه زندگی
  • عرصه زندگی
    ادامه...

  • بی وفا
  • بی وفا
    ادامه...

  • مادر
  • مادر
    ادامه...

  • سلام
  • سلام
    ادامه...

  • رویا
  • رویا
    ادامه...

  • می سوزم
  • می سوزم
    ادامه...

  • عشق
  • عشق
    ادامه...

  • ممکن نشود
  • ممکن نشود
    ادامه...

  • به هم خورد
  • به هم خورد
    ادامه...

  • بهاریه
  • بهاریه
    ادامه...

  • روح شعر امروز خسته و بی طاقت است
  • روح شعر امروز خسته و بی طاقت است
    ادامه...

  • رباعی
  • رباعی
    ادامه...

  • اندوه
  • اندوه
    ادامه...

  • یلدا
  • یلدا
    ادامه...

  • اعجاز
  • اعجاز
    ادامه...

  • تو بیایی
  • تو بیایی
    ادامه...

  • غزل
  • غزل
    ادامه...

  • چارپاره
  • چارپاره
    ادامه...

  • خندان
  • خندان
    ادامه...

  • هر چند
  • هر چند
    ادامه...

  • دوست می دارم تو رل
  • دوست می دارم تو را
    ادامه...

  • دلبر ابر کمانی
  • دلبر ابرو کمانی
    ادامه...

  • رباعی
  • رباعی
    ادامه...

  • استاد شجریان
  • استاد شجریان
    ادامه...

  • عریان
  • عریان
    ادامه...

  • خندان
  • خندان
    ادامه...

  • احساس
  • احساس
    ادامه...

  • دام
  • دام
    ادامه...

  • آرزو
  • آرزو
    ادامه...

  • غزل
  • غزل
    ادامه...

  • رباعی
  • رباعی
    ادامه...

  • چشم گیرا
  • چشم گیرا
    ادامه...

  • برده همه دلها را
  • برده همه دلها را
    ادامه...

  • دوستش دارم هنوز
  • دوستش دارم هنوز
    ادامه...

  • آغوش
  • آغوش
    ادامه...

  • از جور و جفای خود کمی کاسته بود
  • از جور و جفای خود کمی کاسته بود
    ادامه...

  • اثرانگشت
  • اثرانگشت
    ادامه...

  • عقل عصیانگر
  • عقل عصیانگر
    ادامه...

  • مته به خشخاش گذاشت
  • مته به خشخاش گذاشت
    ادامه...

  • افسوس
  • افسوس
    ادامه...

  • رباعی
  • رباعی
    ادامه...

  • آرزو
  • آرزو
    ادامه...

  • خوشبختی
  • خوشبختی
    ادامه...

  • مدهوش
  • مدهوش
    ادامه...

  • مستی
  • مستی
    ادامه...

  • غزل
  • غزل
    ادامه...

زیر بارانم و نم نم به تو می اندیشم-مثل یک زخم به مرهم به تو می اندیشم طعم آن بوسه به لبهام هنوزم باقیست-روزها هر شب وهردم به تو می اندیشم آسمانی که گرفتست و بارانی و سرد-آن منم با دل پر غم به تو می اندیشم رفته ای بی خبر از من به چه کس تکیه زدی-تکیه بر خاطره دارم به تو می اندیشم
بین ما فاصله هایی که نباید باشد-من در این فاصله ها هم به تو می اندیشم فکر کن سخت تر از این چه عذابی باشد ...؟-که تو نامحرم و ... محرم به تو می اندیشم
فرین وب
طراحی و بهینه سازی سایت توسط فرین وب