تازه ترین اشعار

  • مستی
  • ای باد مگر می زده ای اینهمه مستی با دست زدی شیشه ی ما را که شکستی مقصود تو ای دوست از آزردن ما چیست؟ خوب است بدانم که به دنبال چه هستی چون رود به دریا برسی آخرِ این راه ای قافله ی اشک که در دیده نشستی سخت است اگر پشتِ درِ بسته بمانی آنهم دری از شوق که روی همه بستی آغوش در آغوش تو تا عرش رسیدم افسوس در این مرحله هم عهد گسستی تقصیر خودم بود که از عقل بریدم تقدیمِ تو کردم دلِ دیوانه دو دستی هم بنده ی می نوشی و هم اهلِ نمازم خو کرده ام اینگونه به هشیاری و مستی #مریم_جلالوند اشعار مریم جلالوند https://t.me/maryamjalalvand
زیر بارانم و نم نم به تو می اندیشم-مثل یک زخم به مرهم به تو می اندیشم طعم آن بوسه به لبهام هنوزم باقیست-روزها هر شب وهردم به تو می اندیشم آسمانی که گرفتست و بارانی و سرد-آن منم با دل پر غم به تو می اندیشم رفته ای بی خبر از من به چه کس تکیه زدی-تکیه بر خاطره دارم به تو می اندیشم
بین ما فاصله هایی که نباید باشد-من در این فاصله ها هم به تو می اندیشم فکر کن سخت تر از این چه عذابی باشد ...؟-که تو نامحرم و ... محرم به تو می اندیشم
فرین وب
طراحی و بهینه سازی سایت توسط فرین وب