تازه ترین اشعار

  • عقل عصیانگر
  • ای عقلِ عصیانگر که دور از غصه خفتی شاید که بهتر بود با دل درنیُفتی ای کاش جای تهمت و پند و نصیحت یک لحظه هم حرف حقیقت می شنُفتی وقتی به خاک افتادم از روی صداقت خوشحال در ایام گل چون گل شکُفتی کردی جدا دستِ مرا از گردنِ دوست اما دلیلش را به من هرگز نگفتی روزی سبک تر می شود سنگینیِ صبر روزی هویدا می شود آنچه نهفتی این را بدان هر چیزی از باریکیِ خود آخر گسسته می شود، ظلم از کُلفتی #مریم_جلالوند اشعار مریم جلالوند https://t.me/maryamjalalvand
زیر بارانم و نم نم به تو می اندیشم-مثل یک زخم به مرهم به تو می اندیشم طعم آن بوسه به لبهام هنوزم باقیست-روزها هر شب وهردم به تو می اندیشم آسمانی که گرفتست و بارانی و سرد-آن منم با دل پر غم به تو می اندیشم رفته ای بی خبر از من به چه کس تکیه زدی-تکیه بر خاطره دارم به تو می اندیشم
بین ما فاصله هایی که نباید باشد-من در این فاصله ها هم به تو می اندیشم فکر کن سخت تر از این چه عذابی باشد ...؟-که تو نامحرم و ... محرم به تو می اندیشم
فرین وب
طراحی و بهینه سازی سایت توسط فرین وب