تازه ترین اشعار

  • مدهوش
  • می خورده ام آنگونه که مدهوش تو باشم پیراهنی اندازه ی آغوش تو باشم با موی بلندم که شبیخون زده بر شب بر آن شده ام روی بر و دوش تو باشم در وسوسه انگیز ترین حالتِ ممکن سرمست شدی تا همه ی هوش تو باشم یک شیشه شرابم که پس از رنج چهل روز آماده ی آنم که شبی نوش تو باشم تو ساکت و من حاملِ فریاد که یک شب چون بوسه به روی لبِ خاموشِ تو باشم هر ثانیه دلواپسِ اینم که مبادا روزی برسد تا که فراموش تو باشم #مریم_جلالوند اشعار مریم جلالوند https://t.me/maryamjalalvand
زیر بارانم و نم نم به تو می اندیشم-مثل یک زخم به مرهم به تو می اندیشم طعم آن بوسه به لبهام هنوزم باقیست-روزها هر شب وهردم به تو می اندیشم آسمانی که گرفتست و بارانی و سرد-آن منم با دل پر غم به تو می اندیشم رفته ای بی خبر از من به چه کس تکیه زدی-تکیه بر خاطره دارم به تو می اندیشم
بین ما فاصله هایی که نباید باشد-من در این فاصله ها هم به تو می اندیشم فکر کن سخت تر از این چه عذابی باشد ...؟-که تو نامحرم و ... محرم به تو می اندیشم
فرین وب
طراحی و بهینه سازی سایت توسط فرین وب