تازه ترین اشعار

  • بستری آغشته از عطر هوس انداختم
  • بستری آغشته از عطر هوس انداختم یار را با دلبری‌هادر قفس انداختم لحظه عریان شد تن عریان شد من آن آهوی مست شیر را با شورِ مستی از نفس انداختم تا در آغوشم کشید از حس خوب بودنش مزه مزه از لبانش بوسه پس انداختم می زده عریان شده رقصنده در میخانه‌اش تیر را با دستِ او در تیررس انداختم بر لبانم بوسه زد او، بر لبانش با هوس با دو خرمالوی نارس طعم گس انداختم من به دریای هوسناکِ نگاهش بی‌‌شکیب عقل را اول زدم دل را سپس انداختم شادم از اینکه در این گردونه‌ی بی بازگشت فرش زرین زیر پاهای هوس انداختم #مریم_جلالوند
زیر بارانم و نم نم به تو می اندیشم-مثل یک زخم به مرهم به تو می اندیشم طعم آن بوسه به لبهام هنوزم باقیست-روزها هر شب وهردم به تو می اندیشم آسمانی که گرفتست و بارانی و سرد-آن منم با دل پر غم به تو می اندیشم رفته ای بی خبر از من به چه کس تکیه زدی-تکیه بر خاطره دارم به تو می اندیشم
بین ما فاصله هایی که نباید باشد-من در این فاصله ها هم به تو می اندیشم فکر کن سخت تر از این چه عذابی باشد ...؟-که تو نامحرم و ... محرم به تو می اندیشم
فرین وب
طراحی و بهینه سازی سایت توسط فرین وب