تازه ترین اشعار
- تو بیایی تو بیایی حالِ من به می شود چون گذشته چون پرنده می نشینم روی دستِ شاخه ها باز می خوانم سرودی نغمه ای می گشاید در به رویم آسمان تو بیایی چشمه های خشک می سرایند از بهار از غرورِ آبشار تو بیایی ،باز من آیینه می گیرم به دست موی خود را می زنم شانه می کشم بر گونه هایم سرخیِ یک سیبِ سرخِ از درخت افتاده را تو بیایی باز روشن می شوم از حجمِ ماه باز می رویم به روی شاخه ها چون شکوفه چون نویدِ سالِ خوش تو بیایی من نمی گنجم به پوست از سرِ شادیِ یک احساسِ خوب تا ثریا می پَرم مثل دیدارِ عقابی با شهاب مثلِ دیدار کبوتر با حرم از حصارِ سرد اندُهگینِ خود چون بیایی تا ثریا می پَرم مریم_جلالوند

آخرین اطلاعیه ها