تازه ترین اشعار

  • تو بیایی
  • تو بیایی حالِ من به می شود چون گذشته چون پرنده می نشینم روی دستِ شاخه ها باز می خوانم سرودی نغمه ای می گشاید در به رویم آسمان تو بیایی چشمه های خشک می سرایند از بهار از غرورِ آبشار تو بیایی ،باز من آیینه می گیرم به دست موی خود را می زنم شانه می کشم بر گونه هایم سرخیِ یک سیبِ سرخِ از درخت افتاده را تو بیایی باز روشن می شوم از حجمِ ماه باز می رویم به روی شاخه ها چون شکوفه چون نویدِ سالِ خوش تو بیایی من نمی گنجم به پوست از سرِ شادیِ یک احساسِ خوب تا ثریا می پَرم مثل دیدارِ عقابی با شهاب مثلِ دیدار کبوتر با حرم از حصارِ سرد اندُهگینِ خود چون بیایی تا ثریا می پَرم مریم_جلالوند
زیر بارانم و نم نم به تو می اندیشم-مثل یک زخم به مرهم به تو می اندیشم طعم آن بوسه به لبهام هنوزم باقیست-روزها هر شب وهردم به تو می اندیشم آسمانی که گرفتست و بارانی و سرد-آن منم با دل پر غم به تو می اندیشم رفته ای بی خبر از من به چه کس تکیه زدی-تکیه بر خاطره دارم به تو می اندیشم
بین ما فاصله هایی که نباید باشد-من در این فاصله ها هم به تو می اندیشم فکر کن سخت تر از این چه عذابی باشد ...؟-که تو نامحرم و ... محرم به تو می اندیشم
فرین وب
طراحی و بهینه سازی سایت توسط فرین وب