تازه ترین اشعار

  • یلدا
  • دیده بر هم زدم و باز دوباره دی شد عمر با دغدغهٔ بازنگشتن طی شد خوشهٔ تاک که از عمد به زندان افتاد از دمِ طایفهٔ باده پرستان می شد شب طولانی هر سال به نام یلداست بخشی از خاطره‌ها ثبت به نام وی شد لحظه‌ سرمست از این بود که هر دم صرف ساز و آواز و غزل، مطرب و تار و نی شد صبح وقتی درِ میخانهٔ  یلدا را زد کس نفهمید که کی روز شد و شب کی شد #مریم_جلالوند https://t.me/maryamjalalvand این هم شعر یلدایی که دوستان درخواست کرده بودن، تقدیم به همهٔ شما عزیزان. پیشاپیش 🍉شب چله🍉 مبارک.
زیر بارانم و نم نم به تو می اندیشم-مثل یک زخم به مرهم به تو می اندیشم طعم آن بوسه به لبهام هنوزم باقیست-روزها هر شب وهردم به تو می اندیشم آسمانی که گرفتست و بارانی و سرد-آن منم با دل پر غم به تو می اندیشم رفته ای بی خبر از من به چه کس تکیه زدی-تکیه بر خاطره دارم به تو می اندیشم
بین ما فاصله هایی که نباید باشد-من در این فاصله ها هم به تو می اندیشم فکر کن سخت تر از این چه عذابی باشد ...؟-که تو نامحرم و ... محرم به تو می اندیشم
فرین وب
طراحی و بهینه سازی سایت توسط فرین وب