تازه ترین اشعار

  • بوی باران با خودش آورده پیغامی زدوست
  • بوی باران با خودش آورده پیغامی ز دوست او که هر لحظه وصالش از دل و جان آرزوست خواب بودم چون نسیمی آمد و بر من گذشت تازگیِ روحم اکنون در پناهِ لطفِ اوست موسمِ سردِ زمستان است و نزدیک بهار قاصدِ یار آمده،سالی که می‌آید نکوست آنچنان پیچیده عطرش در هوای خاطرم کان بهشتِ وعده‌ای هم خالی از این عطر و بوست عاشقش هستم از این احساسِ خوبِ بی‌نظیر آنقدر شادم که این شادی نمی‌گنجد به پوست #مریم_جلالوند https://t.me/maryamjalalvand
زیر بارانم و نم نم به تو می اندیشم-مثل یک زخم به مرهم به تو می اندیشم طعم آن بوسه به لبهام هنوزم باقیست-روزها هر شب وهردم به تو می اندیشم آسمانی که گرفتست و بارانی و سرد-آن منم با دل پر غم به تو می اندیشم رفته ای بی خبر از من به چه کس تکیه زدی-تکیه بر خاطره دارم به تو می اندیشم
بین ما فاصله هایی که نباید باشد-من در این فاصله ها هم به تو می اندیشم فکر کن سخت تر از این چه عذابی باشد ...؟-که تو نامحرم و ... محرم به تو می اندیشم
فرین وب
طراحی و بهینه سازی سایت توسط فرین وب