تازه ترین اشعار
- حرف دارم بیا کنارم باش حرف دارم بیا کنارم باش گوش کن آه و ناله هایم را من به سقفی سیاه می مانم توی این فصل سرد بارانی من بهاری ندیده ام هرگز چشمهایم شکوفه می خواهند باغ من سیب را نبوییده چون که آفت گرفته پنهانی دستهایم شبیه دریا شد مرگ آمد سراغ پاهایم راه بستند تا بیوفتم در باتلاقی سیاه و توفانی تا تو را دیدم از تو پرسیدم پرسشی را که رنگ تلخی داشت پاسخت چشم های من را برد تا ته یک سکوت طولانی غرق بودم میان یک بوسه بوسه هایی که سبز بودند از بوی آغوش گرم تنهایت در بهاری پر از فراوانی قدر این عشق را نمی دانی دوست دارم خودت بفهمی که من خودم را فدا نکردم تا باز از من تو رو بگردانی خواستم باورت کنم اما حرف هایت مرا به پستو برد لهجه ات تیغ داشت از دستت زخم خوردم تو خوب می دانی با تو خوابیده بودم و امید رو به ما در گشود تا خورشید عشق ممنوع بود و ما هر دو بی خیال از کمی پشیمانی من هنوزم به یاد دارم که چشم هایت چگونه می چرخید حرف چشمت چقدر زیبا ...کاش قصه ی ما نداشت پایانی ... بوسه می خواهم از تو با آغوش بگذریم از گناه و عصیانش من همانم که فکر می کردی کافرم کرده این مسلمانی دوست دارم فقط بدانی که در دلم تا ابد تو تنهایی عشق یعنی تو، دوستت دارم با همان طرز فکر شیطانی.... مریم جلالوند

آخرین اطلاعیه ها