تازه ترین اشعار

  • صبح و ظهر و عصر و شام
  • صبح و ظهر و عصر، مغرب و شام شعر می‌خوانم سر به سجده می‌گذارم نرم و آرام با مرورِ شاه‌بیتی، می‌روم هر آن به معراج، مذهبم هر چه که باشد شعر از آن رنگین‌تر است نه مسلمانم، نه کافر عاشقم عاشق همین، هر کس که هم‌کیشِ من است با ندای شوقِ من یا هو زند #مریم_جلالوند
زیر بارانم و نم نم به تو می اندیشم-مثل یک زخم به مرهم به تو می اندیشم طعم آن بوسه به لبهام هنوزم باقیست-روزها هر شب وهردم به تو می اندیشم آسمانی که گرفتست و بارانی و سرد-آن منم با دل پر غم به تو می اندیشم رفته ای بی خبر از من به چه کس تکیه زدی-تکیه بر خاطره دارم به تو می اندیشم
بین ما فاصله هایی که نباید باشد-من در این فاصله ها هم به تو می اندیشم فکر کن سخت تر از این چه عذابی باشد ...؟-که تو نامحرم و ... محرم به تو می اندیشم
فرین وب
طراحی و بهینه سازی سایت توسط فرین وب