تازه ترین اشعار

  • با خاطره‌هایش همه عمرم سپری شد
  • با خاطره هایش همه عمرم سپری شد آرامشم آلوده ی هر در به دری شد در دوره ی شمسی به سر وعده نیامد تا پای جنون وارد سال قمری شد من مرتکب عمر زیادی شده بودم چون سهم من از عشق به کام دگری شد سخت است بمانی و تماشا بکنی که آیینه ی حسنت کدر از بی نظری شد در وسعت تنهایی من گوش بیابان اندازه ی این خانه پر از بی خبری شد من ماندم و یک عمر هدر رفته به تاراج عمری که در آغوش خیالش سپری شد می خواستمش، شدت این خواستن آخر با غصه ی دوری سبب خیره سری شد مریم جلالوند
زیر بارانم و نم نم به تو می اندیشم-مثل یک زخم به مرهم به تو می اندیشم طعم آن بوسه به لبهام هنوزم باقیست-روزها هر شب وهردم به تو می اندیشم آسمانی که گرفتست و بارانی و سرد-آن منم با دل پر غم به تو می اندیشم رفته ای بی خبر از من به چه کس تکیه زدی-تکیه بر خاطره دارم به تو می اندیشم
بین ما فاصله هایی که نباید باشد-من در این فاصله ها هم به تو می اندیشم فکر کن سخت تر از این چه عذابی باشد ...؟-که تو نامحرم و ... محرم به تو می اندیشم
فرین وب
طراحی و بهینه سازی سایت توسط فرین وب